.::جوجو خانومی::.
جوجو خانومی چادر به سر،در خونشون نشسته،باد میزنه زلفونش،جوجه خروسا قربونش
کپی مطالب این وب فقط با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز است! در ضمن نظر و امتیاز به مطالب که فقط به یه کلیک نیاز داره فـــــراموش نشه! حالا که رفتهای حالا که رفتهای حالا که رفته ای شکسته بالی... اما... محتاج پــــرواز ! ! ! !
و امروز... بمیره اون مـــســـافـــری، که رفـــــــتــــــن و یــــــــاد تو داد. . . ! یادداشت های روزانه عزرائیل !! امی محبوب علیه السلام شیرینی رو گذاشت رو صندلی و تازه به خانومی که تو ماشین نشسته بود (با من اشتباه گرفته بود!!!) اعتراض کرد و گفت:چرا اینقدر نون خریدی!!!! وقتی خانومه برگشت سمت بابام....پدرم تازه گرفت چه گندی زده... من از اول یعنی از وقتی بابام از قنادی اومد بیرون و میرفت سمت ماشین غریبه نگاهش و میکردمو بهش میخندیدم.... تو ماشین 2 تا خانوم نشسته بود!!!!!! هيچ وقت رازت رو به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کنيچطور انتظار داري کسي ديگهاي برات راز نگهداره هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند...
روح من در جهت تازه ی اشیاء جاریست. روح من کم سال است. روح من گاهی از شوق،سرفه اش می گیرد. روح من بیکار است: قطره های باران را،درز آجر را، می شمارد. روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد. _______________________________________________________________________ سلام... خوبین؟! دلم براتون تنگ شده بود.... دیگه برا درس و امتحانات و کنکور داداشم!!!نتونستم بیام....شرمنده ایم...........شدید! اون بالا یه شعر (خیلی نصفه!) از سهراب گذاشتم....دوسش دارم.....گفتم اولین اپم بعد از نبودن های طولانی باشه! ................................................................................................................................................ سلام.... خوبین؟من خیلی خیلی بدم! دیگه چراش بماند....هرکی میخواد بدونه پ.خ بده........ من برم با درد خودم بمیرم.............................. عزاداری هاتونم قبول... سلام عرض مینماییه....... من امشب تولدمه...اما همه دارن تو خیابونا عذاداری میکنن.......چه حس بدیه........ امشب خیلی خوشحالم.... چرا؟؟؟ چون از فردا شیث تو تمرینای پرسپولیس حاضر میشه..... البته هنوز برا رفتن کریم خان ناراحتم.... فال اشکال هندسی شايد شما هم جزو افرادى هستيد كه در دوران تحصيل درس هندسه برايتان هيچ جذابيتى نداشته و احتمالاً از شنيدن نام آن بيزاريد ولى چند لحظه اين موضوع را فراموش كنيد. بعد ساده ترين اشكال هندسى را به خاطر بياوريد؛ مربع، مستطيل، مثلث، دايره و منحنى. سپس خيلى سريع و بدون اينكه زياد به مغزتان فشار بياوريد شكلى را انتخاب كنيد كه بيشتر از همه مى پسنديد. در حقيقت يك تست روانشناسى پيش روى شما قرار دارد كه با توجه به انتخابتان بسرعت نشان مى دهد شما در زندگى چه جور آدمى هستيد و در چه مشاغلی احتمال موفقیتتان بیشتر است! مربع مثلث دايره به طور كلى افرادى كه سه شكل اول يعنى مربع، مستطيل و مثلث را انتخاب مى كنند در جهت مسير ويژه در حركت هستند و كارها را به طور منطقى و اصولى انجام مى دهند ولى ممكن است خلاقيت كمى داشته باشند. كاربرد تست اين تست براى ارزيابى افراد نسبت به موقعيت شغلى شان كاربرد دارد و يا به منظور پى بردن به اين نكته كه اشخاص مختلف تا چه حد مى تواند با هم كار كنند. اگر شما بشدت علاقه منديد كه يك كار خاص و اصولى را انجام دهيد يك فرد مربع دوست ميتواند همكار خوبى برايتان باشد. همچنين اينگونه افراد براى كار در دواير حسابرسى هم كاملاً مناسبند. اگر كارها نياز به سازماندهى گروهى داشته باشد مثلث دوستان در پيشبرد فعاليت ها موفق خواهند بود. اين افراد مى توانند مجرى خوبى باشند چون اهداف را مشخص و اطمينان مى يابند كه دستيابى به آنها ممكن است. براى هر نوع ارتباطات حضورى افرادى كه دايره را انتخاب مى كنند، بهترين هستند. آنها مى توانند يك كارمند خوب، مسؤول پذيرش يا فردى باشند كه به مشتريان خود خدمات مناسبى را ارائه مى دهند. بالاخره افرادى كه شكل مورد علاقه شان منحنى است هميشه ايده هاى تازه دارند و به طور مثال براى كار در شركت هاى تبليغاتى مناسبند فال شغل آیا می دانید چه شغلی برای شما مناسب تر است و چه کارهایی را می توانید بهتر از سایرین انجام دهید؟ در این مقاله می خواهیم ببینیم که هر کدام از متولدین ماه های مختلف، برای چه شغل هایی مناسب هستند. پس اگر دوست دارید بدانید که حرفه ی نجومی شما چیست، در این مقاله با ما همراه شوید! برج حمل (فروردین) متولدین این ماه دوست دارند زندگی، کار، تفریح و...همه چیز خود را متنوع و مهیج کنند. از آنجا که عاشق تنوع و هیجان هستند، برای کارهایی مثل تبلیغات، رسانه های گروهی، طراحی مُد، و معماری مناسب هستند. متولدین فروردین در کارهایی که نیازمند خلاقیت است بسیار موفق خواهند بود. برج ثور (اردیبهشت) متولدین این ماه دریای صبر و بردباری هستند. فقط کافی است منابع و فرجه کاری را به آنها بدهید تا سر موقع کار را به خوبی برایتان انجام دهند، و اصلاً هم برایشان مهم نیست که آن کار چقدر خسته کننده ملالت آور بوده. این افراد بانکدارها، دانشمندها، حسابدارها و معلم های خوبی خواهند شد، چون اینکارها نیازمند صبر و استقامت است. برج جوزا (خرداد) متولدین این ماه منبع انرژی هستند، و از صبر کردن هم خسته نمی شوند (مثل متولدین ماه اردیبهشت). از اینرو نیازمند حرفه هایی هستند که در آن فرد باید روی پای خود بایستد. آنها مکتشفین، مترجمین، و هتلدارهای خوبی می شوند چون این کارها مستلزم انرژی و نیروی فراوان است. این افراد حتی اگر 5 سال هم از شروع کار یک پروژه بگذرد، انرژی خود را از دست نمی دهند. برج سرطان (تیر) متولدین این ماه شنوندگان بسیار خوب و برای دردودل فوق العاده هستند. این افراد طبیعتاً برای شغل هایی که نیازمند ارائه ی پند و اندرز است مثل مشاوره، حقوق، روانشناسی، روانپزشکی و تدریس بسیار مناسب هستند. اینها افرادی احساساتی هستند، به همین دلیل نسبت به احساسات دیگران نیز حساس می باشند و هر کاری از دستشان برمی آید برای رفع درد و رنج دیگران انجام می دهند. برج اسد (مرداد) بشاشیت و جمع گرایی بیش از حد، و توانایی متولدین این ماه برای القای زندگی و حیات حتی در کسل کننده ترین موقعیت ها، باعث می شود بتوانند رهبران فوق العاده ای شوند. این افراد همچنین در شغل هایی که در آن نیاز به تحرک، انگیزش و خلاقیت زیاد است هم موفق خواهند شد. رسانه های گروهی، تدریس، هنر، و تبلیغات از جمله کارهایی است که به خوبی از عهده ی آن برمی آیند. آنها همچنین می توانند رئیس جمهور، مدیر و رئیس و ویراستارهای فوق العاده ای شوند. برج سنبله (شهریور) تکیه کلام متولدین این ماه "تجزیه و تحلیل کن!" است. با توجه به همین علامت کارهایی به آنها داده شود تا بتوانند این نیاز درونی خود را برای تحقیق و تحلیل ارضاء کنند. تحقیقات، اکتشاف، آزمایشات و تحقیقات پزشکی بهترین شغل های مناسب برای آنهاست. برج میزان (مهر) این افسونگران خوش زبان در زمینه هایی قابلیت دارند که بتوانند از این سرمایه ی خدایی خود استفاده کنند. متولدین این ماه بهترین سیاستمداران، مشاوران تحصیلی و آموزشی، دلالان، و مشاوران خواهند بود. آنها افرادی منصف و بااخلاق هستند، و در شغل های که نیازمند قضاوت و انصاف است نیز بسیار موفق خواهند شد. برج عقرب (آبان) متولدین این ماه افرادی بسیار فردگرا هستند. آنها دوست دارند به سبک و مرام خود کار کنند و کسی در کار آنها دخالت نکند. به طور خلاصه بگویم، از رئیس و آقا بالا سر داشتن متنفرند. آنها می توانند موسسان شرکت، تاجران، مدیران، مشاوران خوبی باشند. برج قوس (آذر)ماه تو لد خودم متولدین این ماه عاشق مسافرت و دوستیابی هستند و بسیار خوش صحبت هستند. به خاطر همین خصوصیات و ویژگی ها می توانند در کارهایی مثل فروشندگی موفق شوند. آنها همچنین برنامه ریزان و بازاریابان موفقی خواهند بود. در هر کاری که با مشتری و ارباب رجوع سروکار داشته باشد، آنها موفق خواهند بود. برج جدی (دی) متولدین این ماه اشتیاق چندانی برای انجام کارهای بزرگ ندارند، و دوست دارند به حال خود باشند. آنها با اشیاء و لوازم بیجان رابطه ی بهتری برقرار می کنند تا آدم ها. شغل های مورد علاقه ی آنها کارهای نرم افزاری کامپیوتر، و مهندسی فناوری اطلاعات است. آنها مکانیک ها و تعمیرکارهای خوبی خواهند شد. برج دلو (بهمن) متولدین این ماه افرادی ترقی خواه، پیشرو و آینده نگر هستند. بهتر است آنها در قسمت برنامه ریزی و سرپرستی شرکت به کار گمارده شوند. علاوه بر اینها، آنها ستاره شناسان، فالبینان، و طالع بینان بسیار خوبی خواهند شد. بله، آنها بیش از سایر مردم می توانند آینده نگری کنند. برج حوت (اسفند) متولدین این ماه دنباله روهای بسیار خوبی هستند. آنها می توانند با کمک گرفتن و پیروی از کتاب راهنما، دشوارترین کارها را هم انجام دهند. آنها نایب رئیس جمهور، نایب وزیر و نایب رئیس و معاونان خوبی خواهند شد سلام به دوستای گل خودم.... خوبین... چند وقتی میشه که نیومدم.... اما یهو دست پر اومدم... 3 تا کتاب برا دانلود اوردم... البته باید این پست رو تا اخر بخونین... خب اینم اخرش!!! نام کتاب:گندم ------------------------------------- نام کتاب: کتاب تا ته دنیا ------------------------------------- نام کتاب:تو فقط عشق منی ____________________________ بای تا های سلام به دوستای گل و با وفا... همچنین سلام به دوستای درخت و بی وفا!!! یه تصمیم بزرگ گرفتم... ناراحتی های من مال خودمه... پس از امروز به بعد شادی هامون رو با هم تقسیم میکنیم... تو صادقانه گفتی در خانه قلبت هیچ جایی برای من نیست من بر قلب سنگی ات بوسه می زنم که با من صادق بود... سلام... نقاشی بالا شاهکار دختر عمه ی نازمه... اگه دقت کنید میبینید دیوار خونه صاف نیست و درخت رو دور زده... وقتی من دلیل این کاره از خودش پرسیدم با همون لحن بچگانش گفت: پس میخواستی درختو قطع کنم...؟! این قدر تحت تاثیر قرار گرفتم که بغلش کردم و بوسیدمش... سلامممممم چند تا خواهش... -تو نظر سنجی وبم شرکت کنید. -نظر بدین. -و... سلام... سلام... دوستای گلم من بازم اومدم... خواهشا برای رضای خدا هم که شده نظر بدین... اینم اپ این دفعه که امید وارم خوشتون بیاد... نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم ، اهل تهرانم سلام خوبین؟ میگم دانلود میخواین بگین من در خدمتم ها... اینم یه شعر که من عاشقشم... حاصل جمع من و تو حاصل جمع من و تو یه علامت سٶاله عشقی که تا دنیا دنیاست تو همه ذهن ها می مونه
خدا کند که بمیرم
پیش از آنکه از خیال چشمهای تو
پیر شود جوانیم!!
کل دنیا
مرخصی گرفته اند برای خراب شدن روی سرم؛
چه خوب که ویرانیم را نمیبینی عزیزم!!
تمام می شود قصههای شهرزاد شعر من
به خانهاش نمیرسد
این کلاغ بیخانمان
مثل تمام قصهها خوب من
من با مجله ای که سر دبیرش تویی،مشترک شده ام!!
مجله ی قلبت! !
شنبه:
امروز رو مثلا گذاشته بودم واسه استراحت و رسيدگي به کارهاي شخصي ام ولي مگه اين مردم ميذارن؟!
يکشنبه:
امروز واقعا اعصابم خورد بود چون به هيچکدام از کارهاي اداريم نرسيدم.
8753 تصادفي ،6893 اعدامي،9872 تزريقي، 44596 ايدزي، و يک نفر بالاي 145 سال سن رو واسه خاطر يک آدم وقت نشناس از دست دادم.... براي خودکشي اونقدر قرص خواب خورده بود که هر کاري ميکردم ديگه روحش بيدار نميشد!
دوشنبه:
رفتم بيمارستان ويزيت يکي از مريضا. دور تختش اونقدر شلوغ بود که نميتونستم برم جلو. همه روپوش سفيد پوشيده بودن و داشتند تند تند يادداشت برميداشتن. هر جور بود راهو باز کردم و رفتم بالاي سر مريض، اما ديدم دانشجوهاي پرستاري قبل از من کشتنش. اگه دير تر رسيده بودم ممکن بود حتي روحشم ناقص کنن!
از همکاري بدم نمياد، ولي بشرط اينکه قبلا با من هماهنگ بشه وگرنه خوشم نمياد کسي تو تخصصم دخالت کنه .
سه شنبه:
مادره بادوتا بچه اش ميخواستن از خيابون رد شن. اول دست يکي از بچه ها رو گرفتم،اما ديدم اون يکي داره نيگام ميکنه.
دست اون يکي رو هم گرفتم،اما ديدم مادره داره يه جوري نگام ميکنه.اومدم دست خودشم بگيرم،اما ديدم يه عوضي با ماشين همچي با سرعت داره مياد طرفمون که اگه خودمو کنار نکشم ممکنه به خودمم بزنه. با يک اشاره ماشينش منحرف شد و کوبيد به درخت.به خودم که اومدم ديدم مادره و بچه هاش از خيابون رد شدن و براي تشکر دارن برام دست تکون ميدن.
منم براشون دست تکون دادم و براي اينکه دست خالي نرم هموني که کوبيده بود به درخت رو با خودم بردم.اونقدر خورده بود که روحشم يه جورايي نشئه بود و فکر کنم هنوزم که هنوزه نفهميده مرده!
چهار شنبه:
خيلي عجله داشتم،اما وايستادم تا دعواشونو ببينم. چون جاي ديگه کار داشتم خواستم برم، ولي ديدم يکيشون داره فحش بد بد ميده.اونقدر ازش بدم اومد که توي راه بهش گفتم:اگه زبونتو نيگه داشته بودي الان نه خودت چاقو خورده بودي و نه دست من زخمي ميشد! الان چند ساعته که همه کارهامو ول کردمو دارم روحش رو پنچرگيري ميکنم!
پنج شنبه:
اونقدر از برج ايفل برام تعريف کرده بودند که هوس کردم اين آخر هفته اي برم اونجا و يه ديدي بندازم. وقتي رسيدم بالاي برج، ديدم يه آقايي با دوربينش رفته رو لبه وايستاده تا از منظره پايين عکس بگيره.راستش ترسيدم بيفته.با خودم گفتم اگه کمکش نکنم ممکنه همچي بخوره زمين که ديگه قابل شناسائي نباشه.با احتياط رفتم جلو بگيرمش نيفته اما تو يه لحظه جفتمون چنان هل شديم که روحش موند دست من و جونش پرت شد پائين! باور کنيد اصلا تو برنامم نبود.
جمعه:
بابا ولم کنيد جمعه که تعطيله!!!!!
سلام دوستان خوبین خوش میگذره؟ عییییییییییییدتون مبارک
یه شعر خوشگل براتون میذارم امیدوارم خوشتون بیاد
نام تودارم به زبان صبح وشام
ای شرف کون ومکان مصطفی
پیشروسلسله انبیا
دردل شب رازونیازت جمیل
همنفس خلوت تو جبرییل
نوبت اول که جهان ساختند
گام نخستین به توپرداختند
بود چو ایینه جانت زلال
نقش گرفت از احد بی مثال
ذات احدخواست شود جلوه گر
روی تو بنمودبه نوع بشر
دیدخدا در نفست سروری
کردعطا خلعت پیغمبری
کردقیام تو قیامت به پا
کعبه شد ازبندگی بت رها
نه ملک و عرش چو اراستند
بیعت تو از همگان خواستند
نام توبر جبهه ی محراب هاست
نور تودر اینه وابهاست
صبح زپیشانی تویک نشان
ریزه خور سفره توکهکشان
نام تودر ماذنه هاجاری است
شورتواوازه ی بیداری است
هر که نهد روی براین آستان
میشودش جن وملک پاسبان
هر که خم آورد سربندگی
تا ابدش نیست سرافکندگی
هست امیدی به صف محشرم
از تو مگر فیض شفاعت برم
با پدر گرامی داشتیم میرفتیم خونه پدر بزرگم اینا.....
بابام یه جا ایستاد بره شیرینی بخره......
جلوی ماشین ما با فاصله حدودیه 10 متر یه ماشین شبیه ماشین ما ایستاده بود...
بابام وقتی از قنادی بر میگشت رفت سمت ماشین جلویی و در عقبشو باز کرد و
از همون جا سرشو انداخت پایی اومد سمت ماشین!!!!
پ.ن:
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان
اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد
یک مرد تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال به طرفاردبیل، به جای اینکه از جاده اصلی عبور کند، یاد حرف پدرش می افتد که جاده قدیمی با صفاتره و از وسط جنگل رد میشه...اینطوری تعریف میکرد...
من ساده حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم توی خاکی، 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری میکردم روشن نمی شد.وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفته...اومدم بیرون یه کم با موتور ماشین ور رفتم، دیدم نه میتونم خوب ببینم نه چیزی سر در میارم...
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیر رو ادامه دادم.دیگه بارون حسابی تند شده بود...با یه صدایی برگشتم دیدم یه ماشین خیلی آروم و بی صدا بغل دستم وایسادمن هم بی معطلی پریدم تو ماشین...انقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشین رو نگاه کنم هم نبودم...
روی صندلی عقب جا گرفتم و جمع و جور شدم، سرم رو آوردم بالا برای تشکردیدم کسی پشت فرمون و صندلی جلو نیست...خیلی ترسیده بودم...
داشتم به خودم می اومدم که ماشین یهو همینطور بی صدا راه افتاد...تو لحظه های آخر خودم رو به خدا انقدرنزدیک دیدم که بابابزرگ خدا بیامرزماومد جلوی چشم...
تو لحظه های آخر یه دست از بیرون پنجره اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده...نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم...ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت...یه دست می اومد و فرمون رو می چرخوند...از دور یه نوری رو دیدم، حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم...در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون...انقدر تند می دویدم که نفس کم اورده بودم...دویدم به سمت آبادی ای که نور ازش می امد...رفتم تو یه قهوه خونه ولو شدم رو زمین...
بعد از اینکه به هوش اومدم، جریان رو تعربف کردم...
وقتی تموم شد تا چند ثانیه همه ساکت بودن...
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن توی قهوه خونه...
یهو یکیشون گفت:ممد نگاه کن...
این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشین رو هل میدادیم سوار شده بود..
خوب بیدین؟؟؟؟چه بد که خوبین!
افرادى كه شكل مربع را انتخاب مى كنند كسانى هستند كه در يك محيط پايدار بيشترين احساس آرامش را دارند و مسير كارهايشان كاملاً واضح است. چنين اشخاصى محافظه كارند و دوست دارند همه چيز مرتب و منظم باشد. وظيفه شناس هستند و اگر كارى را به آنها محول كنيد آنقدر روى آن وقت مى گذارند تا تمام شود، حتى اگر كارى تكرارى و طاقت فرسا باشد و مجبور شدند به تنهايى آن را انجام دهند.
مستطيل
اصولگرايى مشخصه بارز اين افراد است. آنها نيز نظم و ترتيب را دوست دارند ولى آن را بيشتر از طريق سازماندهى هاى دقيق اجرا مى كنند. اين امر سبب مى شود كه راه هاى مناسبى را انتخاب و همه قواعد و مقررات را بررسى كنند. اگر وظيفه اى را به اين اشخاص محول كنيد ابتدا آن را به خوبى سازماندهى مى كنند تا اطمینان یابند که به طور اصولی اجرا خواهد شد.
اشخاصى كه شكل مثلث را انتخاب مى كنند هدف گرا هستند. آنها از برنامه ريزى قبل از انجام كارها لذت مى برند و به طرح موضوعات و برنامه هاى بزرگ و بلند مدت تمايل نشان مى دهند، اما ممكن است جزئيات را فراموش كنند. اگر كارى را بر عهده آنها بگذاريد ابتدا هدفى را براى آن تعيين و سپس با برنامه ريزى کار را آغاز می کنند.
چنين افرادى اجتماعى و خوش صحبت هستند، هيچ لحن خشنى ندارند و امور را به وسيله صحبت كردن درباره آنها تحت كنترل خود در مى آورند. ارتباطات اولين اولويت آنها در زندگى است. مطمئن باشيد كه اگر وظيفه اى به آنها محول شود آنقدر درباره آن صحبت مى كنند تا هماهنگى لازم ايجاد شود.
منحنى(من)
خلاقيت در اين قبيل افراد موج مى زند و اغلب اوقات كارهاى جديد و متفاويت را ارائه مى دهند. نظم و ترتيب برايشان كسالت آور است و اگر تكليف را براى آنها در نظر بگيريد ايده هاى خوب و مشخصى را براى آنها ابداع می کنند.
اما گزينش دايره و منحنى نشان دهنده خلاقيت و برون گرايى است. چنين افرادى به موقعيت هاى جديد و سایر افراد دسترسی پیدا می کنند اما چندان اصول گرا و قابل اعتماد نیستند.
نویسنده:مرتضی مودب پور
پسورد:www.98ia.com
پسورد:www.98ia.com
دانلود
پسورد:www.98ia.com
دانلود
خوبین؟
ببخشید دیگه...نبودم یه چند وقتی برا مسابقات بکوب سر تمرین بودم در حد فضا...!
مثلا:مربیمون ساعت 8 شب میزنگه میگه بپرین بیایین تمرین سالن در اختیار مونه...!خب ما هم مظلوم وار میرفتیم سر تمرینات.
دیگه گفتن نداره که برا مسابقات چند روزی خونه تشریف نداشتیمو بهمون چه غذا های مزخرفی که ندادن...
مثلا پلو میدادن با یه خورشی که اصلا معلوم نبود فسنجونه...؟قیمه س...؟یا قورمه سبزی...
موقع خوابم که لش به لش رو هم دیگه سوار بودیم...(خخخ...)
اما هر چی که بود خیلی خوش گذشت مخصوصا رفت و برگشت تو ماشین با بچه ها حسابی ترکوندیم...(شما از ما نشنیده بگیرین!)
وقتی هم برگشتیم دیدم بله.. کسی نیومده استقبال...کلی حرصم در اومد...برا همین از بابام قول گرفتم منو ببره نمایشگاه کتاب تهران (من چقدر خوش خیالم با این بابا ی خوش قولم!!!) به هر حال ببینیم و تعریف کنیم...
اینم آپ این دفعه :
خوبین؟
امروز رفته بودیم اردووووووو....
جاتون خالی کلی بازی کردیم و آب بازی...واییییییییییییییییییییییییییی عجب حالی داد...
با اسکیت رفتم تو گلها...هه هه هه...
البته یه خرده زخمی هم شدم که زیاد وخیم نیستن!!!
راستی نگفتم کجا رفتیم:ما رفتیم دریا...
واییییییییییی جاتون خالی با دوستام رفتیم ردیف آخر اتوبوس نشستیم...
هر چی آهنگ بود خوندیم دیگه چیزی نمونده...هه هه هه...
آخرش هم یکی از دوستام از تشنگی تا خونه سکسکه کرد...خخخ...
نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم
فقط مثله تو دل تنگم فقط مثله تو غمگینم
اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم
بدون بی تو چه بیرنگم بدون بی تو چه بی تابم
ادامه مطلب
روزگارم عالی
سور و ساتم جور است
وانتی دارم که
زرت آن قمصور است
خانه ام آن سر شهر
کلبه ای دنج در اعماق زمین
سوسک هایش با حال
موش هایش خوشگل
عنکبوتش خوش تیپ
همه چیزش کامل
پسرانم همه خوب
همه در راًس امور
دخترانم دم بخت
نه ببخشید،همه ترشیده و تلخ
پر شده خانه ام از رایحه ی ترشیجات
بخت آن یک شد وا
رفت و بعد از یک سال
با دو تا بچه به پیشم برگشت
خورده بود انگاری
کتکی کامل و مشت (می اومد به من میگفت پدر شو در میآوردم...)
شوهرش شر خر مشهوری بود
میشناسید،برزو نا اهل را؟
آدم بی خود و نا جوری بود(همشون عین همن مگه با هم فرق هم میکنن؟؟؟)
همسرم هفته ی پیش
از خوشی دق مرگید
رفت و راحت خوابید
طفلکی هی میگفت
من نمیدانستم
زندگی با تو به این باحالیست
اهل تهرانم من
روزگارم عالیست...
کی میدونه آخر راه
جدایی یا که وصاله
دلی که به تو سپردم
طاقت دوری نداره
شب و روز به یاد عشقت
می گیره و بی قراره
اگه تو پیشم نباشی
نمی خوام دنیایی باشه
بذار توی قلب خسته م
همیشه عشق تو جاشه
همه میگن که این عشقا
واسه تو خواب و خیاله
بیا ثابت بکنیم ما
که جداییمون محاله
بیا با هم پا بذاریم
ما پیش ماه و ستاره
بنویسیم روی ابرها
که عشقمون موندگاره
بذار جمع ما دو تا شه
عشقی نو تو این زمونه
امروز داشتم با فاطمه تو زنگ ورزش والی بازی میکردم که یهو با ضربه ی ابشار بنده به توپ،جناب توپ تصمیم را
برآنگرفتند که از حیاط مدرسه برای هوا خوری چند دقیقه ای به بیرون پرتاب شوند!!!
و از شانس بنده توپ رفت صاف خورد وسط سر آقا سربازی که داشته از اون طرفا رد میشده....
و در همان در سرباز نگون بخت متواژگونیده میشود و برای بنده چیزی بجز شرم باقی نمیماند!
البته مجبور شدم به چندین نفر از قبیل مدیر؟،ناظم و دبیر ورزش پاسخگو باشم...
ای خدا...
آدم رو اینجوری ضایع نکن.آخه منم دل دارم...
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |